جوزی، برای سومین بار در این هفته دل درد و سردرد دارد و اصرار می کند که حالش برای رفتن به مدرسه خوب نیست؛ مارتی، از یک روش متفاوت استفاده می کند: او آن قدر نگران بیرون رفتن از خانه است که خودش را زیر تخت پنهان می کند تا کسی نتواند او را پیدا کند؛ تیم ده ساله، تصمیم می گیرد که دیگر به مدرسه نرود چون خوشش نمی آید.»
والدین، هیچ گاه اطمینان ندارند که آیا به اجبار کودک را به مدرسه فرستادن، کار درستی است یا نه؟ آن ها به طور دقیق نمی دانند که آیا کودک، واقعاً احساس ضعف و بهانه گیری می کند و یا مثل بسیاری از کودکان که گاهی دلشان نمی خواهد به مدرسه بروند، بهانه گیری می کند. در خانه هایی که مدرسه رفتن کودکشان به صورت یک مشکل درآمده، صبح های زود، مالامال از اشک و دعوا و سروصداست.
بیشتر کودکانی که والدینشان آن ها را برای مشاوره نزد ما می آورند، به دلایل کاملاً واقعی و حقیقی از رفتن به مدرسه سرباز می زنند و تعداد کمی نیز دچار انواع مختلفی از ترس ها هستند. نمونه هایی از مسایل احساسی کودک، می تواند ترس از جدا شدن از پدر و مادر تا ترس از قلدر مدرسه باشد.
کودکان، ممکن است هنوز نیاموخته باشند که چگونه تمام مسلیل دنیای خارج را تجزیه و تحلیل و حل و رفع کنند. بنابراین، ترجیح می دهند که از روبرو شدن با آن ها خودداری کنند.
گاهی، این مشکل از خانه ناشی می شود. مثلاً در یک خانواده متشنج، کودک ممکن است از ترس اینکه مبادا وقتی در خانه نیست اتفاق ناگواری بیفتد. دوست نداشته باشد به مدرسه برود و یا در بعضی موارد، ممکن است به طور ناخودآگاه حس کند اگر در منزل باشد، توجه والدینش به سوی او جلب خواهد شد و آن ها دیگر با هم به جنگ و جدل نخواهند پرداخت.
شما نمی توانید کودک را مجبور کنید که مدرسه را دوست داشته باشد؛ ولی می توانید باعث ایجاد اعتماد و امنیت در او شوید. می توانید کمک کنید با احساساتش کنار بیاید و او را به سوی راه حل احتمالی هدایت کنید. در عین حال، شما می توانید رفتارهایی را که به نحوی باعث ایجاد مشکل شده اند، تغییر بدهید و یا حذف کنید.